۩۩۩ ☫ برآستان جانان زخانقاه به میخانه می رود (حافظ) غزل، ☫ ۩۩۩ صبا به تهنیت پیر می آمد که موسم طرب و عیش و ناز و نوش آمد هوا مسیح نفس گشت و باد نافه گشای درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد تنور لاله چنان بـــر فروخت باد بهار که غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد به گوش هوش نیوش از من و به عشرت کوش که این سخن سحر از هاتفم به گوش آمد ز فکر تفرقه باز آن تا شوی مجموع به حکم آنکه جو شد اهرمن، سروش آمد ز مرغ صبح ندانم که سوسن آزاد چه گوش کرد که باده زبان خموش آمد منبع
درباره این سایت